نیروانا

ساخت وبلاگ

بالاخره یک روز تو هم متوجه آن در نیمه باز گوشه ی باغ مان می شوی. بالاخره یک روز تو هم، با آن کنجکاوی ای که از تو سراغ دارم، از لای آن در به بیرون سرک می کشی و از حجم آن همه سیاهی نفست را حبس می کنی و، مردد و دلواپس، به دنبال جوابی می روی که همه در پی آن و در آرزویش عمر خود به باد دادند. نمی دانم آن روز من در کجای تاریخ و جغرافیای تو ام. اما بگذار از همین امروز که تمام دنیایت آغوش من و خانه ی مان است برایت بگویم تو خودت بخشی از پاسخ به آن همه سیاهی هستی. و چشمان تو، که همیشه در برابر عظمتش بر خود لرزیده ام، خورشیدی ست که همچون سپاهیانی قدرتمند در مقابل آن سیاهی تباه کننده صف می آراید. بگذریم از اینکه سرانجام تو هم از پس آن سیاهی بر نخواهی آمد، اما آنچه مهم است، تسلیم نشدن است. و هرگز بر خودت خورده مگیر که از پس آن سیاهی بر نیامدی، بلکه بر خود ببال که به اسارت آن تن ندادی و در مواجه با آن بر خود نلرزیدی. 

من در تو نیروانای خود را جسته ام، تا تو نیروانای خود را در که بیابی....

كلمه بازي...
ما را در سایت كلمه بازي دنبال می کنید

برچسب : نیروانا, نویسنده : aaminhadjaran3 بازدید : 77 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 9:26